وقتی یه نفر میاد و ابراز میکنه که عاشق شده،تاکید میکنم «عاشق» نه «علاقهمند»
و بعد با یه «نه» خیلی آسون میره.
خب دوستان «بیاید منطقی باشیم»
به قول شاعر که میگه:
«دل به هر کس مسپار
گرچه عاشق باشد.
حکم دلداری فقط عشق که نیست!
او بجز عشق باید لایق عمق نگاهت باشد
و کمی هم بیمار.
تا نگاه تو تسکین بدهد روحش را.»
حالا اون بیتهای آخر خیلی «زیادی عاشقانه» یا «شعرگونه» است،ولی اینو موافقم:
حکم دلداری فقط عشق که نیست.!نمیدونم این «بخت وارونه» رو کی نوشته ولی خب امیدوارم حال و روز این چند ماهه منم ببینه.بین این همه آدم تو دنیا دو نفر آخر میرسن به هم غیر اینکه نیست.
اینجا باید یه جمشید از رادیوچهرازی بپره وسط اینهمه خستگیات و بگه «بخنده رِ»
اصلا جمشید نه.یکی که بفهمه حرفاتو،ته دیگ سوختههای ذهنتو.یه دوستی رفیقی خواهری برادری چیزی.
باورم نمیشه دیشب داشتم با دوستم حرف میزدم،من رو تختم اون رو تختش به فاصله سه متر یا کمتر.داشتیم چت میکردیم!خب من که خل هستم و قبول دارم یعنی دارم قبول میکنم این وضعیتمو.ولی اون چرا؟!خب من میگم «کمال همنشین در او اثر کردهاست» حالا هر چی.
اینا همش تقصیر اون نماینده کلاس بیشعور،همون «ب»،هست که دو هفته اول دی امتحان انداخت برامون و نمیتونم برگردم خونه و تا آخر امتحانا باید خوابگاه باشم.دومیشم تقصیر اون کارگردانه است که الان سه ماهه منو تو وضعیت «معلق بین آسمان و زمین» نگه داشته.به خودم قول دادم اگه کار نمایشنامهام درست بشه دهنشو سرویس کنم.
فونت نوشته ازین ریزتر نمیشد وگرنه ریزتر میکردم که کسی نتونه بخونه.
گفتم که نمیخوام تا مدتها چیزی بنویسم و همین کار رو میکنم.
من بهش میگم «وقت تلف کردن به صورت مفید» یا «بازیابی انرژی»
درباره این سایت