اسیرِ سایه ی نحسی شدیم به اسمِ "غم"

اسیر سایه ی شومی که سال ها

پا به پای عمرمان قدم گذاشت و ماند و نرفت؛

زدند و زخمش روی جسممان ماند،

کشتند و غَمَش روی دلمان ماند،

پرواز کردند و غمِ سقوطشان لرزه به تنمان انداخت،

صبح به صبح،

چشم باز کردیم و شنیدیم

اخبارِ منحوسی را که ریشه به قلبمان زد،

ما 

گرفتاریم

به پرواز های از مبدا معلوم

تا مقصدی نامعلوم،

دچاریم

به اضطراب های منتهی شده به تلخی،

به خوشی هایی که هنوز از راه نرسیده فراموششان میکنیم،

توی این برهه از تاریخ،

توی این عصرِ غم آلود،

نامِ مارا،

نامِ این روز های ما را بنویسید

"رنجی که تمام شدنی نیست"!


متن از:محمد ارجمند




+همه برابرند اما عده‌ای برابرترند.


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

من و خدایی در این نزدیکیست Chris اطلاعات کاربردی روزمره مالی ارز دیجیتال «sαεεd» ‌ حسین دیزاین خرید ساعت ovdn shuj Morning After Ecstasy آموزش مهارت های زندگی تالگو پاریس نمایندگی انحصاری محصولات و آموزش تالگو فرانسه|مراقبت پوست